بوی یاسِ جانمازِ ترمهی مادربزرگ
اگه بهونهی عید و همین روزهای آخر سال نبود، نمیدونم کی فوتی دوباره میکردم به سَروصورتِ این وبلاگ تا خاکی بگیرم و در آستانهی سال جدید، گردگیری کنم تا غبار از لابهلای حرف و واژه و عکس و لینک بگیرم. بهرحال هرچقدر هم ساکت باشی و توی تموم سال ننوشته باشی، معمولاً نمیشه از آخرین یادداشتِ سال بگذری.
زود گذشت. هم سالِ نودویک و هم همهی این سالهایی که از روزِ تولد و اولین بهارم گذشته. اونقدر زود که دیگه خودم هم باورم نمیشه وقتی عددها رو کم میکنم از تاریخ تولد، خیلی بیشتر از انگشتهای دو تا دست و پا، کم میارم برای شمردن سن و سالی که گذشته.
برای من، سالی که گذشت سال خوبی بود و این بواسطهی چاپِ «سرزمین نوچ» بود و نه هیچ اتفاقِ دیگهای که من هم مثل همهی آدمهای این جامعه، درگیرِ بیپولی و بیماری و بالا و پایین رفتن اون خط و خطوط مربوط به تَپشهای قلب و مشکلات و معضلات اقتصادی و نوسانات فلان و بهمانِ بازار ارز و طول بوده و هستم. نه همچون یه بیزینسمَن، که در حدِ یه کارمندِ ساده که روزبهروز، قدرتِ خرید و مانور در زندگیش کم و کم و کمتر میشه؛ ولی گریزی نیست و باید امیدوار بود که روزهای آینده، از همین دلخوشیهایی که زندگی رو قابلتحمل و رنگی میکنه، برای تکتکمون دوباره اتفاق بیفته.
بواسطهی فضای اینترنت و چاپ کتاب، دوستیهای بیشتری شکل گرفت. انتقادات و پیشنهاداتِ منصفانهی زیادی شد، تجربیاتم بیشتر شد و فضای جدیدی جلوی روم باز شد و مثل همهی این سالها و البته خیلی بیشتر از گذشته، کم هم گفته نشد حرف و حدیثهای پامنقلی، که خب به گوش ما هم رسید و شنیدیم و خندیدیم به حرفِ کسانی که دوستمون بودند و صد البته هنوز هم هستند و کسانی که تا حالا سعادتِ دیدارشون فراهم نشده ولی بهراحتی اندازه زدند و بُریدند و دوختند که ایکاش حداقل یکبار همدیگه رو دیده بودیم و گپی زده بودیم تا این رختولباس اینقدر تنگ یا گشاد دوخته نمیشد.
امیدوارم سالِ در پیش رو، سال خوبی باشه برای همهمون. سالی که بتونیم تحمل کنیم همدیگه رو. سالی که بهراحتی قضاوت نکنیم آدمها رو. سالی که کمی جمعتر بشینیم تا جایی باز بشه برای دوست و رفیقی که خسته است از زندگی. سالی که ظرفیتهامون رو بیشتر کنیم. حسادتهامون رو کمتر. رفاقتهامون رو خیلی بیشتر ولی نه اونقدر که بهخاطر رفیقبازی، نخواهیم ببینیم و بشنویم حرفِ منطقی حتی یه نارفیق رو. سالی که بچه بشیم، اونقدر بچه و کوچیک، تا بوی اسکناسِ نو، قند تو دلمون آب کنه. سالی که اونقدر بزرگ بشیم که بتونیم بهراحتی بگذریم؛ هم از خودمون و هم از طول و عرضِ زندگی.
اگه دلی رو رنجوندم، توی دنیای حقیقی یا مجازی، خواسته یا ناخواسته ببخشید. سالتون پُر از حسهای خوب. روح و روانتون در آرامش.