کُنتراتِ برگزاری مسابقات و مراسم ورزشی!
متاسفانه اینبار خداداد عزیزی درست میگفت. اون خوب میدونست که قراره
بازی مسخرهای برگزار بشه تا تموم اسطورههای سالهای گذشتهی و نزدیک فوتبال و
ورزشِ این مملکت به بازی گرفته بشن.
مسابقهی فوتبال بین دو تیم منتخب جام جهانی 98 و جام جهانی 2014 به مسخرهترین شکل ممکن، در یک نیمه سی دقیقهای برگزار شد تا برای هزارمین بار مشخص بشه که ما حتی از توانایی برگزاری یه مسابقهی فوتبال و مراسم عادی هم عاجزیم و اونوقت ناراحت و شاکی هستیم که چرا مدیریت جهانی رو به ما واگذار نمیکنند!
مسابقهی فوتبالی برگزار شد تا دوباره همه از هم تشکر کنند و به همدیگه لوحِ یادبود بدن و در حالی که رئیس فدراسیون و وزیر ورزش و معاون رئیسجمهور در حال سخنرانی هستند، بازیکنان تیم ملی فوتبال، وسط زمین چمن ولو باشند و گل بگن و گل بشنوفن؛ یکی سرش روی زانوی اون یکی بذاره و اون یکی پای بلند دو متریش رو بذاره روی کُلمن آب خُنک تا همهی گیرندگان و بینندگان تلویزیونی، از دیدن این مسابقه و حواشیاش لذت ببرند.
و چه فوتبالی؟ چه کشکی؟ چه پشمی؟ در سالهایی که کفاشیان، بدترین دورانِ ریاست فدراسیون فوتبال رو پشت سر میذاره، همه از هم تشکر میکنند و به هم لوح و تقدیرنامه میدن تا این قابها و کاپها و مدالها، افتخاری باشه توی گنجههای چوبی که، بله ما در زمان ریاستِ خود فلان کردیم و بهمان کردیم و تیم رو با دستِ خالی فرستادیم به برزیل و مریخ و جایی حوالی اورانوس.
و چه خوب که خداداد نبود. چه خوب که علی دایی، تمرینِ تیمِ فوتبالِ پرسپولیس رو بهونه کرد و نیومد و چه عالی که مهدویکیا و عابدزاده، ایران نبودند تا مجبور بشن برای این مراسم که نه سَری داشت و نه تَهی، دوباره لباس تیم ملی تن کنند و توی ورزشگاه صد هزار نفری آزادی که روزهایی پُرشکوهی رو با این ورزشکاران داشت، مسخرهی فدراسیون فوتبال و برگزارکنندکان این مراسم باشکوه بشن. (و ایکاش کسی بود که تا من هربار از مراسم باشکوه صحبت میکنم شیشکی بلندی میبست.)

و جواد خیابانی چه خوب تموم هنرش رو حتی توی نیم ساعت گزارش به رُخ کشید. در حالیکه همهی تماشاچیان به تیم و بازیکنان منتخب جام جهانی 2014 بهخاطر چند گلی که به تیمِ بدونسلاح رقیب زدند میگفتند «عُقدهایی» جواد خانِ خیابانی توی زمین و استادیوم بهدنبال کریم باقری و آدرس پرسیدن لیونل مسی کوچک بود!
و چه شب باشکوهی بود شب تجلیل از بزرگان فوتبال این مملکت که ایکاش فدراسیون بعد از برگزاری این مراسم، تموم مسابقات و مراسم تجلیل و تحلیل و بزرگداشت رو کُنترات بده به یکی از همین شرکتهای تبلیغاتی که مراسم عقد و عروسی انجام میده که بدونشک از این مراسمِ مسخره خیلی بهتر برگزار خواهد شد و حداقل خرگوشی از کلاه شعبدهباز بیرون میاد و اسفندی دود میشه و چهار تا آهنگِ شادِ بندتنبونی خونده میشه.
جداً باید گریه کرد بهحال این فوتبال و مدیریت و فدراسیون و مملکت که انگار همهی ما در شب تجلیل از بزرگانِ فوتبال مسخره شدیم.

خیلی زود متوجه میشیم که مایکل برادر کاتوریان (علی سرابی) که پسری عقبافتاده است
نیز دستگیر شده که در میانهی داستان اعتراف به قتل کودکان میکنه. مایکل گذشتهی
بسیار سختی داشته و از طرف پدر و مادرش شکنجه میشده و بعد از شنیدن داستانهای
برادرش بنا به ادعای خودش، چند بچه را دقیقاً شبیه به داستانهای کاتوریان کشته و
حالا هر دو توی بازداشتگاه هستند که...