چند متر مکعب عشق

«چند متر مکعب عشق» فیلمی است به نویسندگی و کارگردانی جمشید محمودی (افغانی‌الاصل) که گویا اولین تجربه فیلم‌سازیش بوده.  

داستان، عشقِ بین مرونا دختر افغان (با بازی بسیار خوب حسیبا ابراهیمی که در جشنواره فیلم فجر، نامزد سیمرغ شد) و صابر یک پسر ایرانی، که در یک کارگاه کار و زندگی می‌کنند.  

«چند متر مکعب عشق» فیلمی است ساده، بی‌غل‌و‌غش، بدون ادعا و بدون هنرپیشه‌ی معروف که فقط ساعد سهیلی و نادر فلاح کمی آشنا هستند و والسلام!

«چند متر مکعب عشق» محصول مشترک ایران و افغانستان، یک فیلم بسیار «صـادق» است با محوریت عشق و مهاجرت. فیلمی که کاش وضعیت اکران بهتری داشت. فیلمی خوب و دوست‌داشتنی با پایانی نفس‌گیر.

هفت دی

عددها صرفاً بهانه است. روز و ماه و سال را به شمسی و قمری و میلادی نوشتن، نه باعث خوش‌حالی ما آدم‌هاست و نه ربطی به بدحالی‌مان دارد. تاریخ و جغرافیا و خط و مرزهای آبی و خاکی و سیم‌های خاردار که دنیا را بخش‌بخش کرده‌اند تنها باعث شده که ما این‌وری‌ها بگوییم «سلام» و آنوری‌ها بگویند «هِلو»، آن‌ها این روزهایشان را سال نو می‌دانند و ما چند ماه دیگر را جشن می‌گیریم، کمی رنگِ پوست و چشم‌مان با هم فرق می‌کند و کمی طول و عرضِ قد و اندام‌مان، وگرنه فرقِ چندانِ دیگری نیست. پس آن‌چه که مهم است، دنیای درون ما آدم‌هاست که می‌تواند بدون مرز و محدودیت و ترس از نگهبانِ اسلحه‌به‌دستِ لبِ مرز، آن‌قدر بزرگ شود که دیگر در هیچ محدوده‌ای نگنجد.

موهای سفیدی که حالا در بین موهای سیاهِ سر و صورت، جایی برای خود دست‌و‌پا کرده‌اند به من ثابت کرده‌‌اند آن چیزی که حال‌ِ من را خوب می‌کند چیزی نیست جز گردگیری حال و هوای دنیای درون. آرامش و سلامتی روح ربط چندانی به تاریخ و جغرافیا و آب و هوای این حوالی ندارد. آرامش را باید در جای دیگری جست. این‌ها شعار نیست که واقعیت است. وقت تنگ است و لاغرشدن تقویمِ زندگی، جایی برای حرف‌های شعاری باقی نمی‌گذارد.

یک سال دیگر گذشت. با رسیدن «هفتم دی» من یک سال دیگر بزرگ‌تر، با تجربه‌تر و پیرتر شدم و امیدوارم که توانسته باشم بیش از یک‌سال، یاد گرفته و آموخته باشم.