ما مُردیم یا اونها؟!
پنجشنبه هفتهی قبل منزلِ دوستی مهمون بودم. این روزها کاری به این ندارن که تو روزه هستی یا نه، دعوت که میشی بدون هیچ سوال و جوابی برای افطار دعوت شدی! که خب اگه زرده به ماتحت بگیری حتماً سفره و میز شامی هم پُشتبندش هست.
ترافیکِ تهران توی هیچ قاعده و قانونی نمیگنجه. بنابراین عصر پنجشنبه مسیر شریعتی – سعادتآباد رو نیم ساعته رفتم. زود رسیده بودم. دست کردم از توی پاکت (کار خوبی که این روزها کتابفروشی افق انجام میده و بهجای کیسههای پلاستیک از پاکتِ کاغذی که قابل بازیافته، استفاده میکنه) یکی از کتابها رو بیرون آوردم.
«این برف کی آمده...»
صدای موذن توی خیابونهای سعادتآباد بلند شده بود که بهخودم اومدم و دیدم هوا تاریک شده و من توی ماشین نشستم و غرق در فضای داستانها شدم.
وقتی هنوز داستان شروع نشده و تو میخونی:
برای محبوبه که سیوچند سال است هر شب برای رفتهها دعا میخواند.
قبل از خواب،
بیصدا.
او زیر لب میخواند و من تکتکشان را میبینم که همان دوروبر هستند.
برای ایران و محمد و حسین که بد وقتی رفتند.
برای آن دو که نماندند تا آلما صدایشان کنیم و مارال.
برای جلالالدین که رنجید و شمس که ندانست.
یرای سینا و کسرا و تارا که پیوندم میدهند با بودن.
و همچنین وقتی روی جلدِ کتاب نگاه جغدهای نشسته روی درخت رو در فضای سرد و برفی زمستون میبینی، کار سختی نیست حدس زدن اینکه مجموعه داستان بهنوعی درباره مرگ و رابطهی آدمهای قصه با مُردههاشونه.
شاید برای ما محمود حسینیزاد بیشتر بهعنوان مترجم شناخته شده باشه ولی با همین مجموعه داستان مشخص شد که ایشون نوشتن رو هم به همون خوبییه ترجمه بلده. هم قصهگویی و هم شکستهنویسی، که این روزها ما توی هر دوش مشکل داریم.
حضور مرگ توی داستانهای این مجموعه، خیلی پُر رنگه. اونقدر پُر رنگ که گاهی غیر از مرگ هیچ چیز دیگهای از داستان و شخصیتهاش یادت نمیمونه ولی اینبار مرگ سیاهوسفید، عبوس، زشت و بدترکیب نیست. مرگییه خوشآبورنگ که اگر خودِ مرگ هم نباشه، رابطهی بین موندهها و رفتگانه، رابطهای خوب و دوستداشتنی که آدمها مثل دو تا دوست، رفیق، خونواده دست همدیگه رو میگیرند و با هم به سینما و سفر میرن؛ با هم زندگی میکنند. در تمام داستانها ما سایهی مرگِ عزیزی رو حس میکنیم که هنوز هست. نرفته. وجود داره و ما داریم باهاش زندگی میکنیم.
شاید چیزی که باعث میشه از وسط کتاب جذابیتش کمتر بشه همون مشکل ماهیتِ «مجموعه داستان» هست و نه نکتهی منفی دیگهای. چند تا داستان رو که خوندی و فهمیدی محوریت داستانها مرگ هستش، از اونجا به بعد کمی از جذابیتهای داستان کم میشه. داستان اول رو خیلی دوست داشتم و بعدیها رو هم کمی کمتر از اولی.
این برف کی آمده / محمود حسینیزاد / نشر چشمه / 1390/ 112 صفحه / 3200 تومن