رضا يزدانیبقول بنده خدایی دکتر و آدم حسابی، تِستسترون رضا یزدانی اونقدر زیاده که با همون اولین فریاد، شک نمی‌کنی که با یه مرد در تمامی ابعاد و زوایا و تشكيلاتِ يد‌و‌بيضاء طرفی!

هر چند اریکه ایرانیان جای مناسبی برای برگزاری کنسرت موسیقی نیست ولی تسلطِ رضا یزدانی و صدای زیباش، برنامه‌ای به مراتب بهتر از هفته‌ی قبل ِ علی لُهراسبی داشت که بعد از سالها برنامه‌اش رو توی سالن میلادِ نمایشگاه بین‌المللی اجرا کرد.

رضا فقط با یه گروه 5 نفره برنامه رو اجرا کرد و علی لهراسبی شاید نزدیک به 40 نفر موزیسن داشت كه هر كدوم يه سازی داشتن اين هـــوا، جوری‌که دیگه روی اِستیج جا برای خود خواننده نبود! ولی لذت و حَضِ وافری که از برنامه‌ی رضا یزدانی بردم اصلاً قابل قیاس با برنامه‌ی لهراسبی نبود.

توی کنسرت رضا یزدانی اونقدر از مدیر و حراست و شهرداری و نیروی انتظامی و سوپور و نونوا و نسخه‌پیچ داروخانه‌ی روبرو و کولرسازان منطقه‌ی سعادت‌آباد تقدیر و تشکر شد که حال همه رو بهم زد. در این شکی نیست که برای اجرای این مراسم باید از لشگر سلم و تور تشکر و خایه‌مالی کرد ولی مدیر برنامه‌های رضا با اون تیپ و قیافه‌ی مُضحک که مناسب پيك‌نيك و سیزده‌بدر بود نه مدیریت یه کنسرت، باید بدونه وسط برنامه، جای توزیع جوایز و اهدای قاب و مدال افتخار و دوچرخه به آقای ایکس و خانم ایگرگ نیست. اونهم با اون همه مهمون و بقول خودشون سوپر استارهای سینمای ایران و این همه تُوپوق زدن‌های آقای مدیر برنامه كه در يك كلمه ميشه گفت بطور قَپونی ريد وسط برنامه.

هر چند همیشه با همین حقوق بخور و نمیر کارمندی که دیگه همگان از کم و کیف‌ش باخبرند براحتی برای مسایل فرهنگی پول خرج کردم ولی واقعاً مشکل دارم با بلیط‌های کنسرت که هر بار باید 20 تا 60 هزار تومن بسُلفی برای یه کنسرت دو ساعته. دُرسته گوشت شده کیلویی 20 هزارتومن و اون یکی گوشت رو هم من قیمت ندارم و احتمالاً با توجه به سن‌و‌سال و داشتن بَر و رو و جاومکان، قیمت‌ها متفاوت و صعودیه! کـ.ـون‌ت رو بذاری توی تاکسی و یه ایستگاه بری، باید پونصد تومن بدی، یه ساندویچ مغز و زبون بهاران بخوری باید 4-5 هزار تومن بدی، یه شلوار جین دیزل و ماوی تُرک شده 80 هزار تومن، ولی نبایستی قیمت محصولات فرهنگی اینقدر بره بالا که آدم برای رفتن به یه کنسرت موسیقی بادِ یامان بگیره از فشار پول بلیط.

علی لهراسبی50 هزار تومن بدی برای کنسرت علی لهراسبی تا شاهد فالش خوندن علی جون و خروسک شدن‌ش باشی؟ 40 هزار تومن بدی برای کنسرت رضا یزدانی تا یه دوربین 30 متری تراول‌شوتینگ که باید ببرند توی استادیوم آزادی برای ضبط مسابقات فوتبال، تا وسط سالن بیاد و هی از این سَر سالن سُر بخوره بره تا اون سر سالن و از توی دهن من ِ خواننده تا نوکِ دماغ گیتاریست مادر مُرده جولون بده و اونقدر آدم بیاد و از وسطِ سالن رد بشه که انگاری نشستی توی پیاده‌روی میدون بهارستان، نبش خیابون صفی‌علی‌شاه؟ 4 هزار تومن بدی بری سینما و مثلاً هر شب تنهایی رو ببینی؟ 20 هزار تومن بدی و تئاتر سرپا مُزخرف گالیکولا رو ببنی؟ آیا واقعاً این رقم‌ها و قیمت‌ها همخونی داره با درآمدِ قشر متوسط جامعه؟ آیا این رقم‌ها باعث میشه تا هنر، عمومی و مردمی بشه و بره توی سبد خانواده‌ها؟!

امروز دلخوشی خیلی از خونواده‌ها رفتن به سینماست. آیا پدر یه خونوانده با 4 سر عائله این توان مالی رو داره که هر بار فقط 20 هزار تومن پول بلیط سینما بده؟ کرایه تاکسی و پول بنزین و پول شام و تنقلات و كوفت و زَهرمار پیشکش. آیا امروز تیپ کارمند و دانشجو و سرباز، توان خرید بلیط تئاتر و کنسرت رو داره؟

اونوقت به نظرتون این قیمت‌ها خیلی بیشتر از قیمت شیشه نیست؟ بیشتر از قیمت تریاک و کراک نیست؟ خیلی بیشتر از یه سیگاری حشیش نیست تا بزنی و بری عرش اعلاء نبش خونه‌ی فرشته‌های جَنّت‌مكان و خُلد‌آشيان و چند ساعتی ساكن طبقه‌ی هفتم آسمون بشی؟ حالا ما کلنگ خورد پیشونی‌مون و هر چی درمیاریم کتاب و مجله می‌خریم ولی آيا واقعاً این معقول و منطقی‌یه که قیمت بلیط سینما 4 هزار تومن باشه؟!

من ِ سرباز، من ِ دختر دانشجو که هیچ منبع درآمدی ندارم غیر از جیب بابام، سینما که نرم، تئانر که نرم، کنسرت که نرم، استخر که نرم، کافه که نرم، با تور جايی نرم، مهمونی و پارتی نرم. شما مسئولين عزيز بگید کدوم قبرستونی برم؟!