نمایشگاه کتاب، جایی برای انگشت کردن!
تازه از نمایشگاه کتاب رسیدم. داغ داغم! با داشتن تجربهی حضور چند ساله در نمایشگاه، میدونستم اشتباه است اگه بخوام عصری به نمایشگاه برم. ساعت 10 صبح که وارد شبستان اصلی شدم بعد از سه ساعت تونستم تقریباً همه غرفههایی رو که میخوام ببینم و خریدم رو انجام بدم. خب راستش به نظرم نمایشگاه هنوز همون مشکلات اساسی هر ساله رو داره. پنداری ساختوساز و بافتِ شهر تهران بهگونهای است که اصلاً جایی برای برپایی اینجور کارها نمیذاره. حالا فرقی هم نداره نمایشگاه توی مصلّا باشه یه جاده قم و پارک چیتگر. نبودن پارکینگ مناسب، تهویهی نامناسب سالن، سیستم بد سرویس بهداشتی و ... همیشه چسبیده بیخ ریش نمایشگاههایی که توی این شهر و کشور برگزار میشه.
به نظرم اگر واقعاً قصد خرید کتاب دارید سعی کنید توی ساعت اولیه (10 صبح) نمایشگاه باشید و تا ظهر خریدتون رو انجام بدید. همینکه صلاه ظهر رو بگن، هم جمعیت زیاد میشه و هم نَفس کشیدن سخت و طاقتفرسا. لیستی داشتم و تقریباً کمتر پیش اومد که اسم غرفه و کتابی نظرم رو بهخودش جلب کنه. بنابراین همونجور که تمام سالن اصلی رو گشتم ولی فقط همون کتابهایی رو خریدم که دنبالشون بودم.
چند تایی از کتابهایی رو که لازم داشتم هنوز از طرف ناشران آماده نشده بود و این باعث میشه که احتمالاً دوباره سَری به نمایشگاه بزنم. فکر میکنم امسال نسبت به سالهای قبل، خرید کمتری انجام دادم و این برمیگرده به این که، اولاً من تقریباً هر ماه کتاب میخرم و مشتری صرف نمایشگاه نیستم و دوم اینکه متاسفانه تعداد کتابهای خوبی که چاپ میشه روز به روز کمتر میشه.
بهغیر از کتابهایی که برای دوستان بعنوان هدیه خریدم، رَه توشه امروزم این کتابها بوده:
1_ ارمیا / رضا امیرخانی / انتشارات سوره مهر / 3300 تومن
2_ کتابِ نیست / علیرضا روشن / نشر آموت / 2500 تومن
3_ میراث اِستر / شاندور مارای / ترجمهی فریبا صالحی / نشر مرکز / 3300 تومن
4_ حماقت خانهی آلمایر / جوزف کنراد / ترجمهی افشار / نشر مرکز / 3200 تومن
5_ لب بر تیغ / حسین سناپور / نشر چشمه / 4000 تومن
6_ یک شیوه برای رماننویسی / حسین سناپور / نشر چشمه / 4000 تومن
7_ کفشهای شیطان را نپوش / احمد غلامی / نشر چشمه / 2600 تومن
8_ فرشتگان پشت صحنه / بیتا ملکوتی / نشر افکار / 2500 تومن
قاعدتاً گذاشتن این همه وقت و انرژی و مکافات و بدبختی، هیچ توجیه اقتصادی برای خرید از نمایشگاه کتاب نداره ولی خب غنیمتی است همین حضور چند روزه کتاب وسط شهر تهران.
در حالیکه ما آدمها، پیر شده ولی هنوز رشد نکرده و بالغ نشدیم و هنوز هم توی شلوغی نمایشگاه، فرصت کنیم خودمون و چیزمون رو به دختر بچههای دبیرستانی میمالونیم و دو بند انگشت رو فرو میکنیم در باسن خانم جلویی، شاید نمایشگاه و خوندن چند تا کتاب باعث بشه کمی به کمالات مون اضافه بشه و برای مالوندن و انگشت کردن، حداقل یه محیط غیرفرهنگی رو انتخاب کنیم.
بهرحال شاید بد نباشه شما عزیزانِ کتابدوست هم، لیستی از کتابهای مورد علاقهتون رو بنویسید، تا توی این چند روز که تَب کتاب، تهران رو گرفته بتونیم از کتابهای پیشنهادی همدیگه استفاده کنیم.