«برف روی کاج‌ها» فیلم خوبی‌یه. فیلم خوبی که قاعدتاً وقتی اسمِ «پیمان معادی» که توی کارنامه‌ی هنریش سال‌ها تجربه‌ی فیلم‌نامه‌نویسی داره، این‌بار در دو نقشِ نویسنده و کارگردان وصل می‌شه به فیلم، توقع و انتظارِ آدم بیشتر از این فیلمی می‌شه که با کلی حرف و حدیث، سرانجام اکران شد.

هرچند کارگردان، همه‌ی مسایلی شرعی و عرفی رو که احتمالاً حدس می‌زده می‌تونه برای فیلم مشکل‌ساز بشه در نظر گرفته ولی باز هم اولین فیلم و تجربه‌ی معادی در مقام کارگردان، مورد نامهربونی قرار گرفت و اصلاً هم معلوم نشد این همه حرف و حدیث برای اکرانش مربوط به چی بود. بگیر و ببندهایی که به‌نظرم اتفاقاً به نفع فیلم هم تموم شد و ناخواسته تبلیغ خوبی برای فیلم شد.

| خواندن بقیه‌ی مطلب، داستان رو لو می‌ده |

 فیلم به دو قسمت تقسیم می‌شه. قسمت اول که کوتاه و مربوط به زندگی زنی‌یه هنرمند که معلم پیانوست و همراه با همسرش که دندون‌پزشکه، زندگی خوب و آرومی دارند و قسمت دوم از جایی شروع می‌شه که زن متوجه خیانتِ مرد می‌شه. مشکل من مربوط می‌شه به قسمتِ دوم فیلم که تقریباً (از لحاظ زمانی) دوم سوم فیلم رو دربر می‌گیره.

مردی خیانت می‌کنه. به خودش، به زنش و به زندگی چهارده ساله‌اش. چهارده سال زندگی و اعتماد پاره می‌شه، واکنشِ واقعی یه زن توی این لحظات چی می‌تونه باشه؟ گریه، داد و بی‌داد، بی‌منطقی، فحش، ناسزا و... ولی زن داستان به‌راحتی و با کمال منطق موضوع خیانت رو از همسرش می‌پذیره! خیلی شیک از چهارده سال زندگی و مردی که حتماً عشقش بوده می‌گذره. چهارده سال زندگی، کم نیست.

برف روی کاج‌ها، دنیای داستانی پیمان معادی است و بدون‌شک این اجازه رو داره که توی داستانش زنی این چنین منطقی داشته باشه. زنی که وقتی متوجه خیانتِ شوهرش با شاگرد خودش می‌شه خیلی منطقی می‌پذیره و بدون واکنش‌هایی که معمولاً خانم‌ها توی این شرایط دارند از همسر و زندگی و خیانتش می‌گذره ولی قاعدتاً باید قبل از چنین خیانتِ پُررنگی که منجر به طلاق می‌شه، ما متوجه این موضوع می‌شدیم که توی این فیلم، با زنی طرف هستیم که تا این حد منطقی، به بزرگ‌ترین چالش زندگی‌اش نگاه می‌کنه و به‌نظرم ما چنین زن منطقی رو توی داستان، تا قبل از اون اتفاق مهم ندیدیم. همین عامل باعث می‌شه که من نتونم بپذیرم خانمی با چنین مشخصاتی وقتی در مقابل خیانت همسرش قرار می‌گیره می‌تونه بهمین راحتی و با منطقِ دودوتا چهارتا، با این واقعیتِ مهم و تلخ کنار بیاد.

بدون‌شک خیلی از آدم‌ها بعد از بهم خوردن یه رابطه عاطفی، مثل غریقی دست می‌ندازن تا به چوب و الوار و قایقی متوسل بشن و سعی می کنند خیلی زود شخصی رو (بدون در نظر گرفتن ریخت و قیافه، شخصیت اجتماعی، سن و...) وارد زندگی‌شون کنند تا بتونند با موضوع مهم قبلی (که شکست عاطفی بوده) کنار بیان ولی من نتونستم بپذیرم زنِ این داستان، می‌تونه بعد از بهم خوردن رابطه‌ی عاطفی و طلاق از همسرش، با مردی این‌قدر ساده و کمی سَرخوش (صابر ابر) ارتباط برقرار کنه، کنسرت بره و...

به قولِ دوستی هنرمند، وقتی برای فیلمی هنرپیشه‌های بزرگی چون ویشکا آسایش را در نظر می‌گیریم اون‌وقت باید براش نقش اضافی بنویسیم. موضوع اصلی فیلم خیانت زن و مردی است و من نفهمیدم چرا باید همراه با دوربین، دنبال موضوع فرعی‌ای که هیچ ارتباطی هم به موضوع اصلی فیلم نداره و در راستای اون نیست به دفتر سینمایی بریم و شاهد تست بازیگری خانم آسایش و داد و بی‌دادش باشیم.

این روزها «برف روی کاج‌ها» با موضوع جذاب و اپیدمی «خیانت» روی پرده‌ی سینماست و من نمی‌دونم اگه اسم «پیمان معادی» خوب و دوست‌داشتنی، پای این اثر نبود باز هم می‌شد به همین شدت این فیلم رو دوست داشت یا نه؟!