قبل از سفر و توی همون هاگير و واگير خريدِ دلار و بستن بار و بنديل، با توجه به محدوديت بار، مطابق هميشه هفت، هشت تايی هم كتاب با خودم بردم. اگه فكری برای تحمل كردن اون 15-16 ساعت پرواز نكنی قطعاً پير ميشی توی هواپيما!

در مسافرت‌‌های طولانی، عموماً آدم‌ها پناه می‌برند به قرص‌های آرام‌بخش و خواب و زانكس و اينجور چيزها ولی كمتر پيش اومده كه من رو به اين مواد افيونی! بيارم كه اگر هم بيارم مطمئن هستم كه پلك رو پلك نميذارم و عينهو جغد فقط زل ميزنم به در و ديوار و صد البته خانم‌های‌ مهماندار!

تعريف و تمجيدِ چند تا كتاب رو شنيده بودم ولی خب هر كتابی رو هم نميشه توی محيطِ تنگ و تاريك و ناخوشايندِ هواپيما خوند. كتاب بايد خوش‌خون باشه و حالا من می‌‌تونم صِحه بذارم به نظر شركت انتشاراتی رَندوم هاوس كه "رگتايم" را جزو صد رمان برتر انگليسی‌زبان انتخاب كرده.

رگتايم _ Ragtimeرگتايم "Ragtime" داستان شخص نيست كه داستانِ آمريكاست. شخصيت اول رو شايد بشه گفت جامعه‌ی آمريكا در سال 1900 ميلادی‌ است. جامعه‌ی بی‌رحمی كه در حال پوست انداختن و متحول شدنه. رگتايم داستان شكل گرفتن يك كشور، يك جامعه و يك دولته كه در اين بين هيچ هراسی نداره از لِه كردن آدم‌ها و در اين بين نويسنده با مهارت تونسته در كنار به تصوير كشيدن اين جامعه، وارد زندگی آدم‌ها بشه و در كنار شخصيت‌های ساخته شده از افراد معروفِ دنيا مثل هنری‌ فورد، ويلسون، فرويد و ... نيز استفاده كنه.

دكتروف، نويسنده‌ی كتاب معتقده كه: "اين جهان برای دروغگوها ساخته شده و ما نويسنده‌ها دروغگوهای مادرزاديم." و دكتروف در اين كتاب چنان با قدرت و مهارت و شجاعت دروغ ميگه كه ما شك نمی‌كنيم در اون برهه از زمان، تمام اين شخصيت‌ها در نيويورك (محل وقوع داستان) حضور داشتند. هنری‌فورد در شمال و زاپاتا در جنوب غربی آمريكا.   

رگتايم از سه داستان تودرتو  تشكيل شده. سه داستانی كه به موازات هم پيش ميره، بعضی وقت‌ها و با پايان فصل تو حس می‌كنی يكی از داستان‌ها تموم شده ولی مجدداً و در نقطه‌ی ديگه داستان ادامه پيدا می‌‌كنه و نهايتاً هر سه‌ی اين داستان‌ها بهم ميرسه.

رگتايم سرشار از تضاده. تضاد بين فرهنگ‌ها. تضاد بين نژاد و طبقات اجتماعی. غم و شادی و شايد مهم‌‌ترين اين تضاد‌ها (بواسطه‌ی حضور آدم‌های معروفِ دنيا) تضاد بين واقعيت و خيال باشه.

رگتايم نوعی‌ موسيقی جاز و از ترانه‌های سياه‌پوستان آمريكاست. جابلين مخترع اين موسيقی ميگه: "اين قطعه را تند ننوازيد. درست نيست كه رگتايم را تند بنوازيد." و جابلين چقدر درست گفته، چون‌كه بايد رگتايم رو آروم و باحوصله بخونيد تا لذت ببريد از دروغ‌های نويسنده‌ی بزرگ و معاصر، آقای دكتروف.

رگتايم / ای. ال. دكتروف / ترجمه نجف دريابندری / انتشارات خوارزمی / 280 صفحه / ۴۵۰۰ تومان