آلودگی هوادیروز چهارشنبه، تهران بعلّت آلودگی هوا تعطیل بود. حالا که دیگه سال‌هاست برف زمستونی قهر کرده با این شهر و دیار، آلودگی و یه‌وَری شدن هوا مُسبّب خیر شده برای خوشحالی حداقل این بچه مدرسه‌‌ی‌ها که باید سرتاسر زمستون رو با شال و بدون کلاه برن مدرسه.

دیروز من رفتم سر کار. باید می‌رفتم سر کار. خب خیلی از شرکت‌ها، تعطیلی این جوری رو دیگه به هیچ جایی‌شون حساب نمی‌کنند! دولتی که کُرک و پَرش ریخته باشه همین میشه دیگه. شهر رو بواسطه‌ی آلودگی هوا که بخش مهمی از تـِر زدن به هوا، باعث و بانی‌ش، مراکز صنعتی‌یه تعطیل می‌کنه، اونوقت این مراکز و کارخانجاتِ صعنتی توی همون روزها کار که می‌کنند هیچ، اضافه‌کار هم دایر می‌کنند و مردمی که هیچ نقشی نداشتند توی این آلودگی، سَرکار نمی‌رن و ولو میشن توی خونه‌هاشون و تُخمه می‌شکونند و پرتقال پَرپَر می‌کنند و در حالیکه ساختمون روبروشون رو از فرط آلودگی نمی‌بینند، دنبالِ پیدا کردن دلایل سیاسی برای این تعطیلی می‌گردند.

تنکس کیوینامروز پنج‌شنبه، ایران بخاطر روز غدیر خُم تعطیله. مَداحی توی تلویزیون چنان می‌خونه که هیچ فرقی نداره این غدیر خم با عصر روز عاشورا و شام غریبانِ حسین مظلوم!

تعطیلاتِ چند روزه اینجا چفتِ شده با تعطیلاتِ تنکس گیوین Thanksgiving آمریکایی‌ها. اونجا روز شُکرگذاری‌یه و مردم جمع میشن دور هم تا بوقلمون دُرسته‌یه رو بخوردند و ما اینجا بدون اینکه حتی شُکرگذاری هم کنیم، گوسفندی رو سَر می‌بریم تا صبح کله ‌و ‌پاچه و عصر دل و جیگر و شب رُون‌ش رو بخوریم و داشاق! و دُنبَلان گوسفند هم بمونه برای عرق‌خوری و عرق‌خوران!

دروغ چرا، نه در غدیر خُم‌ش حس عید و خاص بودنِ ایام رو دارم و نه برنامه‌ی تنکس کیوین‌ش برام جالب و مهیج بوده. شاید همه‌ی این روزها بهانه و دلایلی باشه برای شاد بودن ولی برای من روزی بغیر از نوروز، عید نیست.