سه چهار روزه همه ماتم گرفتند. یعنی بهتره بگم، همه‌مون ماتم گرفتيم. از صبح تا شب مُخ همدیگه رو خوردیم از بس عددها رو ضربدر هم کردیم. هی کم و زیاد کردیم و بعدِ 96 ساعت هنوز به یه جواب درست و منطقی نرسیدیم.

دروغ چرا، ریده شده توی تمام مدارکِ مهندسی‌ و تموم اون درس‌ها و معادلاتِ دو و سه و چند مجهولی که مُعلم مادرمُرده، دَهن و اونجای خودش رو جر داد تا یاد بگیریم و انصافاً هم نمره‌ی خوب آوردیم و یاد گرفتیم ولی دو روزه 5-6 تا لیسانس و فوق‌لیسانس که البته حسابدار هم بین‌مون بوده، سوادمون رو گذاشتیم رو هم تا ببنیم اون 40 هزار تومن قراره کدامین سوراخ وسيع و بسيطِ زندگی‌مون رو پُر کنه و بذاریم‌ش کجای دل‌مون كه نه سيخ بسوزه و نه كباب ولی بجواب نرسیدیم که نرسیدیم.

دروغ چرا قرار شد همگی مدارکِ دانشگاه‌ آزاد و ملی‌مون رو بیاریم تا در یک اقدام دسته‌جمعی، عينهو خودكشی نهنگ‌ها مُعامله‌‌هامون رو دربیاریم و بشاشیم به این مدارک اونهم همه با همه، نه تک تک که بعدش یهویی، یکباره سیفونِ توالت رو بکشیم که دیگه باید ماشین حساب ورداریم و محاسبه کنیم تمام ورودی و خروجی‌‌های مصرفی انرژی رو که گذشت اون موقع که بابت یه شاش خالی سیفون می‌کشیدیم و چند لیتر آب تصفیه شده‌ی شهری رو راهی فاضلاب می‌کردیم که حالا دیگه باید وقتی همه‌ی خونواده و شرکت و سازمان و شهر کار خودشون رو کردند، آخر شب یه نفر بره و یکبار سیفون رو بکشه که دیگه گذشت اون سیفون‌ کشیدن‌های پی‌در‌پی بی‌هدف که فقط می‌کشیدیم که با اون صدای اولیه‌ی فلاش‌تانك فقط بتونیم صدای ارتعاشاتِ معده‌ی صاب مُرده رو جلوی دوست و رفیق و همکار مدیریت کنیم که حالا دیگه هیچ دلخوشی نداریم توی توالت‌های زپرتی که اون معمار و مهندس هیچ فکری برای آکوستیک کردن‌ش نکردند که دیگه بعید بدونم با این اعمال دَهک‌ها و رشد تصاعدی بشه دو تا گوز با فراغ بال داد که بابت هر سیفونِ اضافه یَحتمل قبض آب‌مون طولی و عرضی رشد تصاعدی می‌کنه که شاید باید جمع کنیم همه‌ی این فشار و باد رو برای روز سیزده بدر که البته اگه تا اون موقع گوزيدن در طبیعت بهش مالیات بر درآمد و یارانه و عوارض نوسازی نخوره، نقطه!   

بنزين 700 تومن!برای یه ماشین زپرتی با حداقل گنجایشِ باک باید 25 هزار تومن پول بنزین بدم. باکی که تا هفته‌ی پیش با سه هزار و پونصد تومن پُر میشد و کاکا هم می‌گفت و اگه می‌تونست روی چهار چرخ بلند میشد، شيهه می‌كشيد و چند تا هم ماچ تُفمالی‌م می‌کرد، حالا هفته‌ی یه باک بنزین می‌خواد و چهار تا 25 هزار تومن، بعبارتی می‌کنه 100 هزار تومن و آدم کور هم می‌دونه که قطعاً بین این عدد و چهارده هزار تومن، هشتاد و شش هزار تومن فاصله است و همین عدد یعنی خر گوزید و کرایه سوخت. حالا دیگه پولِ قبض آب و برق و گاز و اون هزینه‌ی استخر! پیشکش که ما سالهاست رنگِ خزینه هم ندیدیم و آرزو به دل مونديم جايی وان داشته باشه و ما بتونيم بخوابيم توش! ديگه چه برسه به استخر كه اين روزها ديگه با خيال راحت ميشه تمام تراول‌چك‌هامون رو بدون ترس از غرغر و زرزر، توی پمپ‌های بنزين خُرد كنيم كه با يه باك بنزين، خرد خرد ميشيم. هم خودمون و هم تراول و هم اقتصادِ نيم‌بندمون!

دلار آمريكاآره حالا دیگه با افتخار می‌تونیم سَرمون رو بالا بگیریم، بالای بالا که بله قیمت بنزین در این کشور هم شد معادل قیمت‌ش در آمریکا در حالیکه ماشین مزدایی که عینهو پشکل گوسفند توی استرالیا ریخته و توی آمریکا با ماهی 80 دلار میشه New mazda 3 رو lease کرد و نهایتاً قیمت‌ش 22 هزار دلاره، اینجا میشه 45 میلیون. 45 میلیون می‌دونی حقوق چند ماه من کارمنده؟! كه اگه 80 هزار تومن بدم ماشين رو ليس‌ش هم نمی‌تونم بزنم. قیمت بنزین باید معادل قیمتِ بنزین در آمریکا باشه و درآمد من كارمند 4/1درآمد اون‌وريها و قیمت ماشین دو تا سه برابر و اونهم با کلی مِنّت و اجرای انواع طرح‌های زوج و فرد و ترافیک و آلودگی که هی قواره این محدودیت و ممنوعیت‌ها و طرح‌ها بزرگ و بزرگ‌تر میشه  که تا همین چند روز پیش این طرح تا توی حلق‌مون اومده بود از بس بزرگ و طویل و لجام گسیخته شده بود.

كـُفر نگيم كه توی آخرين روز پاييز يه موقع سنگ ميشيم! آره پاييز هم تموم شد كه پاييز ريد با اين خزون و بارون و فصل عاشقی‌ش كه انگار ديگه توی اين شهر تمام كائنات، دروغگو و خالی‌بند شدند. بعدِ اين، نه فقط برف و بارون رو بايد توی فيلم‌ها و كتاب‌ها به نسل آينده نشون داد كه بايشب يلداد براشون قسم خورد كه خدا شاهده توی همين مملكت، چهار فصلی بود. بهاری بود. پاييز و خزونی بود. درخت‌ها اينجوری عينهو عَلم يزيد لُخت و عور نبودند. بهار برگ‌هاشون سبز ميشد. تابستون ميوه می‌داد. پاييز خزون می‌كرد و زمستون می‌خوابيد. همه چيز حساب كتاب داشت و اونوقوت فرزندان من كه نه، مال شما، همين‌جوری هاج و واج نگاه‌تون می‌كنند و توی دل‌شون میگن ای داد، ای بيداد، ننه بابامون هم ديوونه شدند!

كُفر نگيم. از ماشين و بنزين و مزدا و تراول نگيم. مزدا چيه، بايد فكر نون باشيم. نون بربری. سنگگ. لواش. تافتون. نون‌های هزارتومنی كه البته وقتی بگيم 1 دلار، قطعاً اون عدد 1‌ش باعث ميشه فشار عصبی، رو كَت و كول‌مون كمتر باشه. و خلاصه امروز رسيديم به يلدا و درازترين شب سال كه اميدوارم همه چيز به همين درازترين ختم بخير بشه كه خيلی سخت و دردآوره تحمل درازترين و بلندترين و كُلفت‌‌ترين! يلداتون بخير و شادی.