برای تویی که نباید بمیری
تو هم شترها رو میبینی؟! شُترهایی رو که نفر به نفر، طول و عرض زندگی رو جولون میدن. شترهایی که قراره جلوی در خونهی تکتکمون بخوابه. کدوم خونه؟ کدوم کاشونه؟ چرا شترها دست از سَرمون برنمیدارند؟ توی تموم این شهر و دیار که من هیچوقت خونهای نداشتم. تو هم نداشتی. حالا از کجا این شترهای بیکوهان و بیجهاز، بیاجازه، جلوی خونهی بیصاحب، دراز به دراز خوابیدن؟ شترها. شترها. آدرس تو رو کی به این شترها داد. تا به کی باید شنید آوای منحوس این کاروانِ ول شده تو دلِ کویر رو. چه قرابتی است میون من و تو و ما و این موجوداتِ چهار پا که انگاری خوش قولترین موجوداتِ روی زمیناند؟ چرا شترها، امروز جلوی این خونهی پرسه میزنند؟
+ نوشته شده در 2011/10/19 ساعت 8:43 توسط K1
|