حساب غربتی از غریبه جداست. غربتی غریبه نیست، اما غریب زندگی می‌کند.

ماه در حلقه‌ی انگشترباید خوش‌شانس باشی که توی دو سه هفته‌ی اخیر، چهار پنج تا کتاب از نویسندگانِ مختلف داخلی و خارجی بخونی و به‌غیر از یکی، بقیه‌شون رو دوست داشته باشی. البته، توی این زمینه یا خیلی خوش‌شانسی، یا دوستانی داری که سلیقه‌ی کتابخونی تو رو می‌شناسن و اون چیزی رو انتخاب و معرفی می‌کنند که با خلق‌و‌خوی تو آشناست.

تا حالا از مسعود کریم‌خانی که روی جلدِ کتاب، بعد از کریم‌خانی‌اش، روزبهان رو هم داخل پرانتز نوشته بود چیزی نخونده بودم. هنوز چند صفحه‌ای از کتاب رو ورق نزده بودم که خوشم اومد از نثر و توصیفات نویسنده که با نگاه خاصی، در و دیوار و کافه و پرده و خونه رو شرح داده بود. فهمیدم یه جای کار می‌لنگه و اتفاقاً خیلی هم خوب می‌لنگه!

درست حدس زده بودم. بعد از سرچی که روی اینترنت کردم متوجه شدم کریم‌خانی قبل از این‌که نویسنده باشه شاعری است که گویا مدت‌هاست خارج از ایران (آلمان) زندگی می‌کنه و تو نمی‌تونی شاعر نباشی و حس‌های لطیف و ظریفِ شاعرانه نداشته باشی و داستان بنویسی با این توصیفات قشنگ که بدون‌شک مختص یه حس و ذهن شاعرانه است و لاغیر! 

نویسنده‌ایی ایرانی، که مدت‌هاست خارج از این مملکت زندگی می‌کنه بعد از یادداشتی که روی صفحه‌ی یکی از کتاب‌ها می‌خونه و امضاء‌ی «سارا» رو پای اون نوشته می‌بینه به‌دنبال سارا می‌گرده تا ببینه این یادداشت مربوط به کدوم یکی از «سارا»های دوروبَر زندگی‌اش بوده و توی این گشتتن و یافتن ما با شخصیت‌های دیگه‌ی داستان هم آشنا می‌شیم و...

 ماه در حلقه‌ی انگشتر / مسعود کریم‌خانی (روزبهان) / نشر چشمه / 116 صفحه /2800 تومن