آینههای روبرو
مگه قراره در طولِ سال چند تا فیلم خوب اکران بشه که آدم دیدنِ یکی دوتاش رو هم از دست بده؟! و خب توی این اوضاع احوالِ رکودِ همه چیزِ فرهنگی و غیر فرهنگی، وقتی آدم فیلم خوبی میبینه، سَر ذوق میآد و دوست داره بقیه رو هم سهیم کنه توی دیدنِ اون و لذت بردنش.
این روزها توی چند تا سینما و سانسِ محدود، فیلم «آینههای روبرو» اکران شده. فیلمی که گویا بعد از کلی حرفوحدیث و بَرنده شدن توی چند تا جشنوارهی مختلف، بهرحال رضایت دادن و توی سالنِ سینماهای تهران هم روی پرده رفته.
داستانِ اصلی فیلم در موردِ ترَنس و کسانی هستشکه اختلالت جنسیتی دارند. فیلم دربارهی مشکلاتِ این دسته از آدمهاست. معضلات و مشکلاتی که اونها با شخصیت و جنسیت خودشون دارند. با نوع برخوردِ نزدیکانشون، پدر، مادر، خواهر و برادر. با جامعه، سُنت، فرهنگ و....
بدون شک، کسانی که اختلالت جنسیتی دارند دنیای غریبی دارند حتی با خودشون. ناشناخته موندن، حتی برای خونواده و دوستهاشون. دنیای پُر رمز و رازشون هیچوقت کشف نشده که انگاری دیوار بلندی دورتادورشون کشیده شده و محبوس هستن توی این کالبدِ.
دربارهی این موضوع، نوشتن و فیلم ساختن، کار راحتی نیست. مرز و دیوار باریکی وجود داره که باید بتونی با ظرافت از اون رد بشی. صرفاً بحث فیزیک و جنسیتِ زن و مرد نیست. شاید عمدهی مشکل، تضاد روحی و روانی و تناقض شخصیتی باشه.
اختلال جنسیتی، تابویی بوده و هست که باورهای غلطی درباره این مشکل وجود داره که هنوز هم ذهن خیلی از آدمهای امروزی جامعه درگیر اونه و عوض کردنش به همین راحتی ممکن نیست. اطلاعات و آموزش دربارهی این موضوع کم بوده. پذیرشِ مشکلِ این آدمها کار راحتی نبوده. هم برای خودشون سخت بوده و هم اطرافیانشون.
این فیلم میتونه شروعی باشه برای بیان این واقعیت که بهرحال توی هر جامعهای هم وجود داره و حالا باید بواسطهی فیلم، کتاب، نشریه، تاتر و... بهنوعی به آدمهای مدرن یا سنتی امروز جامعه، دید و نگرش درستی درباره برخورد با کسانیکه درگیر این مشکل هستند، داد.