شايد يكی از جاهايی كه خيلی دوست دارم برم و ببينمش شهر نيويورك باشه (چه گـُه خوردنها!) منهم نگم خودتون خوب میدونيد كه امروز نيويورك، يكی از مهمترين مراكز هنری و ادبی دنياست. نمیدونم آب و هوای اين شهر چیداره كه نصف بيشتر نويسنده و كارگردانهای بزرگ و حتی معاصر آمريكا، ساكن اين شهر هستند.
زياد ديدم كسانیكه سالها آمريكا زندگی كردهاند و ديدن نيويورك رو برای خودشون افتخاری میدونند و با تاكيد گفتن كه همه جای آمريكا يكطرف و نيويورك يه طرفِ ديگه! و حالا من بیصبرانه منتظرم تا قسمت بشه و اون سمت آمريكا رو كه هيچوقت نرفتم رو ببينم.
پل اُستر يكی از بچه معروفهای اين روزهای آمريكاست كه در نيويورك زندگی میكنه. نويسندهی معاصری كه برای ما ايرانیها كاملاً آشناست و حدود 7-8 سال قبل با شهر شيشهای كه سه گانهی نيويوركی اين نويسندهی پُستمدرن هست به خوانندههای ايرانی معرفی شد. عمده شهرت اين نويسنده، مترجم، شاعر و فيلمنامهنويس آمريكايی بخاطر سهگانهی نيويورك هست.
چند وقتيه كه نشر چشمه كتابی بنام دست به دهان از اُستر چاپ كرده. شخصاً علاقهی زيادی دارم به شرح حال نويسندههايی كه از تجربه و شكستها و طريقهی نويسنده شدنشون مینويسند و اين يكی از همون كتابهای خيلی خوبه كه در اين زمينه نوشته شده. اُستر در اين كتاب از گذشتههاش مینويسه و از اينكه چقدر مصيبت و بدبختی كشيده تا نويسنده شده و اين برای كسانیكه همه چی رو خيلی راحت و دَمدستی و هلو بيا برو تو گلو ميخوان میتونه تجربه و درس خيلی خوبی باشه. اُستر در جايی از كتاب مینويسه:
به لحاظ اصولی هم گمان میكردم برای يك نويسنده اشتباه است توی دانشگاه قايم شود. خودش را بين كُلی آدمِ شبيه خودش بيندازد، زيادی راحت و آسوده باشد. خطرش در احساس ِ رضايت كردن ِ آدم است و همين كه به نويسندهای چنين حسی دست دهد ديگر عملاً از دست رفته است.
پل اُستر با بدبختی و بيچارهگی تونست پل اُستر بشه و زمانیكه تونست حقش رو از جامعهی 300 ميليونی آمريكا بگيره و اون جايیكه ديگه میتونست استاد دانشگاه باشه و بشينه توی دفترش و از امكانات پل اُستر شدنش استفاده كنه جملهی بالا رو ميگه و اين همون نگرشیكه باعث ميشه يكی بشه اُستر و جاودانه بمونه در فرهنگ و ادبيات دنيا.
يكی ديگه از جملات شاهكاری كه اُستر در اين كتاب گفته اينه كه:
تصميم نويسنده شدن يكجور "تصميمِ شغل ِ آينده" مثل دكتر يا پليس شدن نيست، آدم نويسنده شدن را انتخاب نمیكند، بلكه برای اينكار انتخاب میشود.
دست به دهان / پل اُستر / نشر چشمه / 142 صفحه / 3000 تومن
اين پست میتونه بهونهی خوبی باشه تا دوباره از نشر چشمه تعريف و تمجيد كنيم. نشری كه حالا با مديريت و انتخاب خوب و درستِ كتابهای فارسی و ترجمه شدهی خارجی، تونسته يكی از مهمترين انتشاراتیها برای اهالی ادب بخصوص دوستداران داستان و رمان باشه.
اتفاقاً چند روزيه كه سايت فروش اينترنتی نشر چشمه هم راه افتاده و هر چند مشكلاتی داره ولی سركار خانم مهتدی اين قول رو داده كه بزودی رفع مشكل بشه هرچند گشتوگذار لابهلای قفسههای كتاب و خريد مستقيم يه حس و حال ديگهای داره.
"ده سال از روزی میگذرد که ایدهی نوشتن کتابی در مورد دویدن برای بار نخست به ذهنم خطور کرد. سالها پشت سر هم میآمدند و میرفتند و من همینطور افکار و طرحهای گوناگون را یکی پس از دیگری در ذهن مرور میکردم بیآنکه یکبار هم شده بنشینم و آنها را بنویسم. دویدن موضوعی روشن و مشخص نیست که بتوان راحت از آن نوشت و از آنجا که نمیدانستم دقیقاً از چه میخواهم بگویم، کار برایم سخت شده بود."
صحبت از هاروكی موراكامی است. مرد ژاپنی كه روزی ده كيلومتر میدوه و امروز يكی از معروفترين نويسندگان دنياست. نويسندهای كه تجربهی زندگی در فرهنگهای مختلف رو داشته و توی سن 29 سالگی وقتی داشته مسابقهی بيسبال تماشا میكرده ايدهی نوشتن اولين كتاب به ذهنش خطور كرده. داستانهای ژاپنی رو دوست نداشته و خودش رو از ادبيات ژاپن دور نگه داشته و بنا به ادعای ساندی تايمز، موراكامی، موفقترين و تاثيرگذارترين نويسندهی امروز دنياست كه كتابهايش به 40 زبان دنيا ترجمه شده و تيراژهای ميليونی دارده.
موراكامی 60 ساله برخلاف بسياری از نويسندهها كه هميشه بايد سيگاری لای انگشتهاشون باشه تا ذهنشون كار كنه! هر روز بايد چند كيلومتر بدوه و به ورزش كردن علاقهی بسيار زيادی داره. او سالهاست كه در مسابقات ماراتن و همچنين سه گانه (دو، شنا، دوچرخه سواری) شركت میكنه. شركتی از سر علاقه به ورزش و نه بدنبال كسب مقام.
مواركامی در كتاب جديدی كه نشر چشمه آنرا چاپ كرده و اسمش رو هم از نويسندهی مورد علاقهاش يعنی كارور الهام گرفته از دو كه حرف میزنم از چه حرف میزنم به شرح برنامههای ورزشی خود پرداخته. بخش عمدهی مطالب حدفاصل تابستان سال 2005 تا پاييز 2006 نوشته شده و در نهايت، بدليل علاقهی زياد موراكامی به دويدن، كتاب رو به تمام دوندگانی كه توی جاده ديده، كسانیكه ازشون جلو زده و كسانیكه از موراكامی جلو زدند تقديم كرده و چون بدون وجود اون آدمها، موراكامی نمیتونسته به دويدنش ادامه بده.
در پايان اين نويسندهی ژاپنی كه سالهاست در آمريكا زندگی میكنه نوشته:
روزی، اگر سنگ قبری داشته باشم و بتوانم چيزی بر آن حك كنم، اينها را خواهم نوشت:
هاروكی موراكامی
1949 _ 20??
نويسنده و دونده
كسیكه تا توانست راه نرفت
و دوستداران موراكامی مطمئن هستند كه اين نويسنده قبل از مرگ، حتماً جايزهی نوبل ادبی رو كسب میكنه. بايد منتظر موند و ديد!
از دو كه حرف میزنم از چه حرف میزنم / هاروكی موراكامی / نشر چشمه / 180 صفحه / 3800 تومن