اگه قرار باشه آدمهای نرمالِ دنیا رو تقسیمبندی کنیم، قاعدتاً به دو دستهی، زن و مرد تقسیم میشن. البته گروه بلاتکلیفِ بالاتنه زن و پایینتنه مرد و برعکسی هم وجود داره که خب اون بندهگان خدا خودشون هم تکلیفشون رو با خودشون نمیدونن چه برسه به مایی که هیچوقت نمیتونیم تمایلات و خواستهها و نیازهاشون رو درک کنیم.
یه سری خصلتهای مثبت و منفی، عینهو ژنها که عامل وراثتی هستن رفته و چسبیده به جنسیتِ آدمها. البته اینها رو توی هیچ کتاب و سایت علمی ننوشته! یه سری تجربیاتِ که توی بکشبکشهای روزگار و بالا و پایین رفتنِ چرخ آسیاب جهان هستی دستگیرت میشه. بنابراین وقتی مرد باشی و همجنس با اشکان، خودت هم نمیفهمی که نگاه هیزی داری و به خیالت داری با اون نگاه تیز و مُردهشور بُردَت، نوازش میکنی روح و تن دختر همکلاسی رو و اگه زن باشی و از جنس مریم، اونوقت حسادت حتی میشه یکی از بهترین فاکتورهای شخصیتی خودت و مریم و همهی زنهای روی زمین که نمیدونی چرا مردها اینقدر نسبت به این موضوع حساساند؟!
وقتی مرد شدی یه سری خصلتها قبل از دودولِ مبارک، میاد و بهت میچسبه و رشد میکنه. اونوقت شاید بشه دودولت رو بُرید و اختهات کرد ولی اون خلقوخوی چسبیده به مَرد بودنت رو، شرمنده. ممکن نیست. همهی اینها پکیچی شده و چسبیده بهم. جداشدنی نیست که پیوند خورده به همون زنجیرهی دراز DNA و نهادینه شده توی ژنها. مثل دههی شصت که آدامس خروسنشان رو با سیگار اُشنو ویژه میدادن و کنار هر پودر رختشویی دو تا شمع به این کلفتی هم میذاشتن که معلوم نبود اون شمعها رو باید کجات روشن کنی.
در همین راستا، مثلاً شما خانمها فکر نکنید که خودتون خیلی طاهر و نجیب هستید که شما هم اگر اوسعلی بنا، بودین و زنتون مُرده بود، به چهلم نرسیده زن دوم رو هم گرفته و خوابونده بودین سینهکش دیوار. که اگه مردی اینکار رو نکرد اون رو باید استثناء دونست. نه اینکه فحش خواهر مادر رو نثار اوسعلی بنا کنید که مادر قحبه هنوز کفن زنش خشک نشده رفته و زن گرفته! همونجور که ما مَردها هیچوقت نمیتونیم درک کنیم اون آداب و خلقوخوی شما زنها رو که خیلی وقتها بواسطهی بدجنسی حتی تاب تحمل خودتون رو هم ندارید. نمونهش برنامهی «بفرمایید شام» که ناخواسته خلقوخوی خوب و بد ما ایرانیها رو نشون میده. حتی اونهایی که سالها خارج از ایران بوده و یا اونجا بدنیا اومدن و لهجهی غلیظی دارن، از لحاظ داشتنِ نکاتِ منفی ایرانی، شُکر خدا انگاری که توی میدون شوش بزرگ شدن. توی همین برنامه، خانمها کم دعوا نکرده و گیس و گیسکشی راه ننداختن!
به جرات میتونم بگم که شاید 80 درصد خانمها توی محیط اداری مایلاند که با یه آقا، همکار باشند و مدیر و رئیسشون یه آقا باشه تا خانم. حالا لطفاً خانمها متر ور ندارید و سین جیم کنید که این 80 رو از کجام درآوردم که عدد اگه بیشتر از این نباشه، مطمئناً کمتر هم نیست و البته صرفاً بر اساس تجربهی چندین ساله و صحبتهایییه که توی این چند سال از خود خانمها شنیدم.
مَردهای تموم کره زمین هیز و خانمباز هستند. فکر نکنید که این امر مربوط به مردان ایرانی، عرب و یا مثلاً تُرک هست. مردان غربی و شرقی هم بواسطهی چشمودل سیری و نوع فرهنگی که باهاش بزرگ شدن، تا حدی تونستن این قضیه رو مدیریت کنند وگرنه کافیه همین الان ایمیلی بزنید به یکی از خانمهای دوست و آشنا که خوشگله و بَر و رویی داره و ساکن خارج از ایران و بپرسید آیا نگاه مردانِ چشم آبی و مو بوری که کتوشلوار شیکی هم میپوشن و کروات میزنند به کَرات توی مهمونی و اداره و خیابون و حتی کلیسا اذیتشون نکرده؟ سَر تا پاشون رو اسکن نکرده؟ تو دلشون نگفتن، باز صد رحمت به همون مردهای هیز ایرانی؟
شک نکنید که مردان اونوری دیوثتر از اینوریها هستن. فقط دو مورد هست که اونها رو جنتلمن نشون میده: یکی، قانون سِفت و سختی که خودشون میدونن اگه نگاه چپی به خانمی بکنن و خانم شکایت بکنه، پلیس و قانون، خوار مادرشون رو به عزاشون میشونه و دوم، اینکه از بچگی اونقدر با جنس مخالف برخورد داشتن که حالا برای هر مگس و گربهی مادهای دودولشون رو به افق بلند نشه ولی شک نکنید اگه جنس خوب ببینن، سیخ میکنن بدتر از هر مردِ هیز و چشمچرون ایرانی.
این خصلتهاست که تَنگ هم نشسته و جنسیت آدمها رو مشخص کرده. خیلی از محاسنی که مریم داره، الناز و کبری و مارگریت هم داره و اگه فکر کنیم از پارمیدا جدا میشیم به امید اینکه توی دختر بعدی این نقیصه نباشه در بیشتر مواقع اشتباه کردیم که خیلی از این خلقوخوها کپی پیست شده. فرهنگ و سنت و شرایط و موقعیتِ زندگی تا حدی میتونه این موارد رو تعدیل کنه ولی بعید بدونم کلاً این خصایص رو از بین ببره که اگه اینجوری بشه، میشیم یکی از همون بندهگان خوب خدا که حالا نه زن هستن و نه مرد.
پس اونجایی که توی مهمونیها روی مبل لم میدیم و گشاد گشاد دَم از روشنفکری میزنیم که باید آدمها رو همونجوری پذیرفت و نباید کسی رو عوض کرد، به نظر من باید حتی یکی دو گام عقبتر رفت و گفت، باید آدمها رو با همون خصلتهای خوب و بدی که چسبیده به جنسیتشون پذیرفت و نباید سعی کرد این صفات رو عوض کرد که من دلایل و نمونههای زیاد دارم برای این مهم.
البته این موضوع هم دلیل بر این نیست که حالا چون مرد جماعت، ذاتاً هیز تشریف داره منهم با چشمهام بخورم همهی خانمهای کوچه و خیابون و دانشگاه رو که خیلی هم خوب میشه نگاه رو تربیت کرد که از این هرزهگی دربیاد. زن ژاپنی هم همین حسادتی رو داره که زنِ خانهدار خیابون زعفرانیه داره و یا خانمی که توی شرکتی در سیلیکونولی کار میکنه، همچون دو خانم بالایی ذاتاً حسود تشریف داره ولی همهی این موارد با آموزش و تربیت، قابل اصلاح و تعدیل هست ولی اگه قرار باشه حسادت زن رو ازش گرفت باید قبول کرد که انگاری مثلاً لب پایینش رو ازش گرفتی. خب دیگه چندان لطفی هم نخواهد داشت!
بهرحال یه سری از خصوصیاتِ اخلاقی کاملاً جنسیتی است. این باور منه و قرار هم نیست فرضیهی جهانی بشه و هیچ سعی هم در اثبات موضوع ندارم. فقط اگه این موضوع رو قبول کنیم شاید بعد از این راحتتر بپذریم مرد و زن طرف مقابل خودمون رو و دیگه هی از این شاخه به اون شاخه نپریم که احتمالاً بهتر از اونی که داریم، پیدا نخواهیم کرد.
انگاری خدا هم توی خلقت زیاد حال و حوصله نداشته و خلاقیت به خرج نداده. بهقول نوشتههای گودری: ایکاش خدا بهجای کمیت، به کیفیت فکر میکرد و بهجای آفرینش این همه ماهی و هشتپا و انواع خرما و رطب و گونههای مختلف میمون و مرجان، یه کمی روی آدمیزاد مایه میذاشت. انگاری در آفرینش انسان، Ctrl+C و بعدش Ctrl+V یکی از قوانین مهم زندگی توی هر دو جنس زن و مرد بوده. والسلام!